هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

نقدی بر مجموعه شعر ...و ماه اسم کوچک من است سروده بدریه حسن پوری

سالهاست این نظریه منتقد مشهر آلمانی که شعرمانند برگهای درختان در زیر پایمان افتاده است تنها کافی برای برداشتن آنها از ریر پایمان باید خم شویم وتکرار می شوداین نظریه خیلی ها را به این توهم انداخته است که راه رسیدن به شعر چندان هم دشوار نیست.ساده انگاری حاصل از این برداشت ، شاید یکی از دلایل بالا رفتن آمار چاپ ونشر مجموعه های شعر در این سال ها باشد. البته کسانی که این نظریه را با نگاه حاکی از تامل و تفکر دنبال کرده اند در ادامه بی گمان خوانده اند که این نظریه پرداز این کار به ظاهر آسان (برداشتن برگهای خشکیده از روی زمین) را چندان کار آسانی ندانسته و سرودن یک شعر خوب را کمتر از یک کشف علمی ندانسته است.

مجموعه شعر «وماه اسم کوچک من است» دومین مجموعه شعر بدریه حسن پوری شاعر جوان بندعباسی است که در سال جاری به چاپ و نشر رسیده است مجموعه ای که در مرور اولیه آن ویژگی برجسته اش سادگی بیش از حد آن است هم در حوزه معنا و هم در حوزه زبان ، این سادگی می تواند علل مختلفی داشته باشد شاید یکی از دلایل آن نیم نگاه شاعر مانند بسیاری از هم نسلانش برداشت اولیه از نظریه ای است که در ابتدای عریضه ام نقل کردم که امیدوارم اینگونه نباشد اما به دلایل دیگری هم می توان اشاره کردکه هر کدام می توانند در شکل گیری این ویژگی سهیم باشند. تعریف متفاوتی که از ادبیت در این سالها رواج داشته است خیلی از شاعران مانند بدریه حسن پوری و هم نسلانش را به ئاین توهم انداخته که رسیدن به شعر و لحظه ناب سرودن بسیار سهل و آسان است بسیار از قواعد و اصول ملزومه به نوعی کنار گذاشته شده و شاعر به ظاهر خود را از بسیاری از قعود و بندها رها می داند. عامل دوم ، ترس از مخاطب گریزی است که باز هم این روزه بسیاری از شاعران را به ساده نویسی انداخته است ترس شاعران از اینکه شعرشان نتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند  باعث شده است تا ساده نویسی را ویژگی برجسته شعرشان کنند.

بی گمان ساده نویسی میتواند به عنوان یک عنصر تاثیر گذار مطرح باشد اما در این سالها استفاده نابجای آن شاعران را به عنوان انساهای جسور جامعه تا آن اندازه محتاط کرده است که از آنسوی بام بر زمین افتاده اند شعر از دیر باز فراتر از کلام عادی بوده است و مخاطب معمولا از آن فضای متفاوتی را انتظار داشته.

در شعرهای این مجموعه شاهد دنبال شدن این رویه و نگاه از سوی شاعر هستیم که البته حاصل آن حضور کم فروغ خلاقیت،جسارت و نگاه نو است : چرا اینقدر اصرار دارید/حتما نوشته های توی این کتاب/ به شما ربط دارد/ و اصلا مهم نیست/ص 5 . یک روز صبح بیدار می شوی/می بینی/همه چیز خواب بوده/ص 16 . در این سطرهایی که از نظر گذشت ودر بسیاری از سطرهای این کتاب ، شاعر از عناصر بسیار بدیهی در شعر مانند خیال و حس کمترین سود را برده و بیشتر به نظر می رسد که کلمات پلکانی زیر هم چیده شده است .

شعر در کنار بسیاری از عناصر ریز و درشت برای تبدیل شدن به یک اثر تاثیر گذار به یک اتفاق ویژ نیز نیاز دارداتفاقی که یک نقطه عطفی در جریان یک شعر باشد و مخاطب را مجذوب خود کند و او را به تفکر وا دارد بسیاری از شعرهای این مجموعه که بسیار کوتاه و بیشتر شبیه طرح یا هایکوهای ژاپنی می باشند کمبود یک ضرب آهنگ پایانی را در خود احساس می کند و فقدان آن شعر را تا سطح یک جمله عادی تنزل داده است: آسمان/زمین/ و آخرین کلمه از حرفی که نخوانده ایم/اتفاق می افتد/ حالا چه زود/از این همه بازی خسته ای / ص 18 . هیچ چیز این زندگی لعنتی /نمی تواند / تورا از من بگیرد/حتی مرگ/خودم را برای تو زنده می کنم/تا تو در بهشتی دور/ و / جاودانه از عشق /بخوانیم/ ص 28 .

شاعر اگرچه بسیار اندک ولی هرگاه اراده کرده است شعر را با جریانی از زندگی پیوند بزند خالق لحظات ناب و زیبایی بوده است به نوعی شاخص ترین شعرهای این مجموعه شعرهایی است که شاعر از این ویژ گی بهره جسته است : پشت همان چراغ قرمز/که دنیا را جا می گذارد/ تمام ساعات نیامده را نرفتیم/ص 12.

آهسته آمدی لای کتابهایم نشستی/ تمام که شد// رفتی !!...ص 42

با ویژگی ذکر شده می توانید به شعرهای 39،41و44 نگاه کنید.

شعر 42 این مجموعه بدون شک می تواند نقطه عطفی در میان شعرهای این مجموعه باشد شعری که بدریه حسن پوری از حس گم شده در مجموعه اش یعنی حس «زنانگی» برای سرودن آن بهره جسته است در این شعر ، شاعر با استفاده از این حس حضورش را در شعر به رخ می کشد عنصر خیال سیال و رهاست و نگاه شاعر یک نگاه نو همراه با ظرافت های خاص زنانگی است. برای بدریه حسن پوری آرزوی موفقیت های بیش از این دارم