هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

برای یک دوست

سلام
این روزها ردپای حضور شما را کمتر در کامنت های دوستان می بینم. تا حدودی می توانم حدس بزنم کدام مشغله می تواند باعث این اتفاق باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عشق به هنر و نوشتن، انگیزه ای بزرگ برای نقد و نظر جهت پبشرفت به آدمی می دهد حتی اگر دنیای پیش رو دنیایی مجازی باشد. البته دیگران را نمی دانم اما دنیای مجازی ما دنیایی ست که واقعیت را در آن می ریزیم  پس آنقدرها هم نمی توان مجازیش نامید. به اعتقاد من این دنیا که خونگرمانی چون شما در آن قلم می زنند سراسر شور است و تجربه که وقتی تحلیل بزرگانی چون شما بر نوشته های سایر دوستان سایه نیفکند انگار چیزی کم دارد این فضا!...
پر رنگ تر باشید استاد اگر چه موانع بلند باشند
 

 

مطلب بالا کامنت موسی نویسنده وبلاگ ذهن زیباست و البته از سر مهر و لطف همواره بی دریغ شان...موسی راست می گوید این چند وقت گذشته بسیار شرمنده دوستان عزیزی همچون او بوده ام وبلاگ حاضر را مدتها نتوانستم به روز کنم و حتی فرصت حضور و استفاده از مطالب بسیار زیبای دوستان هم فراهم نبود . 

در مورد فضای نقد و نظر در دنیای مجازی یا به قول موسی عزیز دنیای حقیقی بحث طولانی پیش روست با وجود ضرورت نظر و گفتمان برای استمرار فضای مجازی اما متاسفانه هنوز بسیاری از کاربران این فضا به ارتباط یک سویه معتقد هستند و نظرات دیگران را چندان تاب نمی آورند به ویژه اگر این نظر حلاف آنچه آنها می اندیشند باشد البته دوام این آدمها در این فضا چندان طولانی نیست اما به سرعت صندلی آنها توسط تازه واردان دیگری اشغال می شود.

ساعتی کنار زندگی

سه شنبه شب این هفته برای تماشای تئاتر نذر ناز نویستی کاری از رضا بهنامی به سالن قدیمی ارشاد میناب رفته بودم و ساعتی را به تماشای قسمتی از زندگی بنشینیم  با محید رهپرور که نویسندگی این متن را هم به عهده داشت همراه بودیم البته دوستان دیگری هم آمده بودند که دیدنشان فرصت مغتنمی بود. بهنامی این نمایش را برای شرکت در جشنواره تئاتر استانی آماده کرده که گویا به همین زودی کا بازبیتی نمایش ها شروع می شود و به گفته یکی از دوستان تئاتری 9 نمایش از میناب برای شرکت در جشنواره مشغول کار هستند 

 

یک 

 

موضوع نمایش بومی – محلی بود البته با پیوند ظریفی که با واقعه عاشورا و خاصا اجرای تعزیه به خود گرفته بود متن را تا حودی از فضای کلیشه و تکرار که مهمترین ویژگی این  نوع نمایش هاست متمایز کرده بود مجید رهپرور سالهاست در این عرصه می نویسد به جهت قرابت و نزدیکی دیرینه ای که با اودارم دغدغه هایش را می دانم او عاشق خلق فضاهای نو و بکر است  از تکرارهای رایج و دموده گریزان است همواره جستجوگر لحظه های ناب و تازه است و در این متن نیز تلاش او به عینه آشکار بود 

دو 

 

جایگاه تئاتر در میناب یک جایگاه ویژه است با تمام تعصبی که به شعر دارم بارها اقرار کرده ام تئاتر هنر اول میناب است خیل مشتاقان بی شمارش گواه روشن این مدعاست و یکی از این جمعیت عاشق رضا بهنامی است رضا تجصیل کرده تئاتر است او کارشناسی نمایش دارد و در بوشهر تحصیل کرده به محله خلفی پایتخت تئاتر میناب تعلق دارد بارها نمایش هایش را دیده ام وهر بار هم تحسینش کرده ام او کار خود را خوب می داند برای تماشگر ارزش مثال زدنی قائل است و هیچگاه اسیر موج های زودگذر عرصه تئاتر نشده است.  

 

 سه 

خیلی وقت بود به سالن کوچک آمفی تئاتر ارشاد نرفته بودم دلم برای این سالن پیر و فرتوت گرفت واقعن در مدت بیست سالی که به این سالن رفت و آمد دارم کمترین تغیری نکرده است به شوخی به یکی از دوستان می گفتم در تمام این سالها دو چیز در این عرصه تغییر نکرده است یکی عشق وافر این بچه ها به تئاتر و دیگری این سالن نمایش...و این دردی است که هنرمندان نجیب این رشته ساهاست با خود همراه دارند  

 

 چهار  

 هنرمندان تئاتری در میناب کم نیستند هنرمندانی که هر گاه پای اجرای شان بنشینی از لذت سرشار می شود و بدون شک یکی از بهترین آنها احمد شنبه نیا است احمد را سالهاست که می شناسم به نجابتش ، به پشتکارش ، به دستهای پینه بسته و زحمت کشش...و او امشب چه زیبا اجرایی داشت با تمام وجودش برایمان بازی می کرد یک لحظه دنیای بزرگش را با تمام غم های ریز و درشتش کنار نهاده بود و برای ما هنرمندانه نقش بازی می کرد.  

 

 پنج 

 زوج های هنرمند همواره جذابیتهایی را با خود به همراه دارند حتی اگر حسین فیروزی و کبری مسلمی باشند یکی می نوازد و می خواند و دیگری بانو بازیگر میناب است حسین در موسیقی بومی مینابی بی گمان چیره دست است هرچند هنوز به آنچه حق اوست دست نیافته است او ظرفیتهای موسیقی این دیار را به خوبی می شناسد و کبری مسلمی یک بازیگر پخته و باتجربه است که از تماشای اجرای او بی گمان لذت خواهی برد