هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

خبری از یادمان کرمی

یادمان حسن کرمی در بندرعباس برگزار شد؛
همیشه دیر خواهد بود ...
فرهنگی و هنری  27/7/1389  18:51:00

897-7287-5 کد خبر

همیشه دیر خواهد بود/ وقتی برگردی دست های من تمام خواهد شد ... در همین شعرها است که به گفته ی شاپور جورکش پرپر روح و پاره های جان شاعر ماوا گرفته اند، امروز همان گونه که باباچاهی گفته بود، با غرور، شعرهایش را مرور می کنیم. شاید شاملو شعر او را در چشمان دانش آموزان سیاه کوچکی دیده بود که دست اجبار آنها را از مهربان آموزگارشان جدا کرد و نگذاشت پیام شاملو را - که می خواست از پرنده ها و علف و از به انتظار نشستن پیغمبری که معجزه اش آشتی دادن آب و آتش باشد، سخن بگوید- به گوش سیاهان کوچکش برساند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه خلیج فارس، یادمان حسن کرمی شامگاه 26 مهرماه و در سالمرگش، به همت جمعی از شاعران و نویسندگان استان هرمزگان در کتابخانه طالقانی بندرعباس برگزار شد. این نشست در سه بخش شعرخوانی، نمایش فیلمی کوتاه درباره زنده یاد کرمی و داستان خوانی برگزار شد.

در این مراسم شاعرانی چون محمدعلی موحدی (م. پگاه)، مسعود فرح، سعید آرمات، یدالله شهرجو، محمد ذوالفقاری، علی اکبر اکبرمحمدی و محمد ذوالفقاری به شعرخوانی پرداختند. موسی بندری و افسانه رایزن نیز داستان خوانی کردند.

***

امروز هرچند آن انسان والا، شاعر بزرگ، آموزگار مهربان و عریضه نویس دردآشنا بین ما نیست اما همان گونه که علی باباچاهی در بخشی از یادداشت خود پس از مرگ او گفته بود، روزی آمده است که "(من – ما)  مرور می کنیم با غرور البته شعرهایی بسیاری را از او که تاکنون از چشم مخاطبان به دور مانده بود."

مسعود فرح:

کرمی هم شعر را از خود و هم خود را از شعر دریغ کرد

مسعود فرح در مراسم یادمان کرمی قبل از خوانش شعر، او را از شاعران برجسته کشور دانست که خود نیز در زمان زنده بودنش یاری نکرد تا حقش آنگونه که باید، ادا شود.

این شاعر بیان کرد: در یک ارزیابی منطقی می توانیم جایگاه والایی برای کرمی قائل شویم چرا که او به نسبت کسانی که اکنون غول های شعری کشور تلقی می شوند، در درجه بسیار رفیع تری قرار می گیرد.

وی افزود: کرمی انسانی سرسخت، مقاوم، مردم دوست و خواهان خیراجتماعی بود؛ انسانی که توانست در شعرش درد نوشته های بسیار عمیق انسانی را ثبت کند. درون مایه شعر او تلفیقی است از این دو وجهی که کمتر می توانند در کنار هم بگنجند.

فرح که شعر کرمی را به لحاظ زبانی بسیار قدرتمند می داند، گفت: شعر او بسیار خاص بود و روند شکوفایی خود را در دهه 40 طی کرد اما شیفتگی بیش از حد شاعر به شاملو او را از پیش روندگی جدا کرد و باعث شد که شاعرانی چون کرمی و منصفی به کل، زیر چتر شاملو قرار بگیرند.

او در پایان خاطرنشان کرد: کرمی این درونمایه را داشت که یکی از غول های شعری ما باشد، همیشه این تاسف را دارم که منصفی و کرمی هم شعر را از خود و هم خود را از شعر دریغ کردند.

***

شاید دریغ کردند... و شاید از آنها دریغ شد و اگر دریغ کردند و دریغ شد پس این شعرها چیست که جورکش به راستی پرپر روح و پاره هایی از جان شاعر را در آنها دیده است. پاره هایی از روح و جانی که تمامی ذهنت را تسخیر می کند، به دنیای دیگری پرتت می کند شاید ...

شاپور جورکش در بخشی از یادداشتی که در ویژه نامه "داماهی" سال 82 پس از مرگ کرمی منتشر شد، می نویسد: مکث و تاکیدش بر روی واژه های شعری که می خواند، مثل حرفی که می زد، رفتار مرتاضانه و قناعت بوتیمار، پلنگ و کوکوی ماوا گرفته در او، پرهیز و وسواسش در برخورد با آدم ها، رک بودن و شفافیتش، او را در چشم من که جوانی 22 ساله بودم؛ الگویی پذیرفتنی می نمود که تا دیری نتوانستم از آن رها شوم. کشف ساز و کار شعر شاملو و سهراب آسانتر بود. ولی درک اینکه شعر کرمی چگونه ناخودآگاه مخاطب را تسخیر می کند، سال ها طول کشید. در شعر کرمی پرپر روح و پاره هایی از جان او ماوا گرفته بود. بخشی از عصیان شعر او، محنت های فروخورده خاک زادگاه و مردمان صبورش را به سمت مخاطب پرت می کند.

موسی بندری:

نسل امروز باید وقت زیادی را به خواندن آثار بزرگانی چون کرمی اختصاص دهد

موسی بندری در فیلم کوتاهی که درباره این شاعر فقید در مراسم یادمانش پخش شد، با اشاره به مجموعه  داستان حسن کرمی (هیاهو) اظهار کرد: "هیاهو" یکی از آثار درخشان اوست و جایگاه خاصی در ادبیات داستانی دارد اما با توجه به فواصل طولانی مدت بین تاریخ داستان ها در می یابیم که داستان، دغدغه اصلی او نبوده، با این همه همین مجموعه کوچک نیز می تواند تجربه خوبی برای داستان نویسان امروز باشد.

وی که خود را شاگرد کوچک کرمی می داند، اضافه کرد: نسل امروز باید بخش قابل توجهی از وقت خود را به خواندن آثار بزرگانی چون کرمی اختصاص دهند. شاعر و نویسنده حرفه ای کسی است که از این تجربیات بهترین بهره را ببرد.

***

به راستی چگونه می شود شاعر بود و شعر بزرگانی چون او را نخواند؟! که گفته است این روزها سالمرگ اوست؟ صدای نفس هایش می آید، همین جا در سالن  کتابخانه طالقانی، شعری می خواند، شعر نه، سمفونی سبز واژه ها است. واژه هایی که چه بسیاری از آنهایی که خود را شاعر و نویسنده خطاب می کنند و هر روز به دنبال گرفتن مجوز برای انتشار آثارشان از این سو به این سو در تلاش و تکاپویند، هم از آن استفاده می کنند؛ اما به راستی این کجا و آن کجا ... شاید امروز معنای واژه هایی چون "نو، سپید، آزاد، پست مدرن و فراپست مدرن" هم عوض شده است که ...

محمد بهارلو در بخشی از مقدمه کتاب "هیاهو" درباره کرمی نوشته است: او در سال های میانی دهه چهل شمسی، وقتی در آبادان زندگی می کرد، در نشریه "هنر و ادبیات جنوب" که منصور خاکسار و ناصر تقوایی آن را منتشر می کردند، شعرهایش را چاپ می کرد و شعرش در کنار اشعار شاعرانی مانند آتشی، آزاد، حقوقی، اوجی و دیگران چاپ می شد. شعر او از عناصر فرهنگی و آیین زادبومی اش تاثیر پذیرفته و در عین حال به هیچ وجه از سروده های همگنان نام آورش در تراز پایین تری قرار ندارد.

گردآورنده آثار منصفی و کرمی:

"وطن چشمان توست" و "غمانه ی غربت" کرمی در راهند

حسام الدین نقوی که شاعر، پیش از مرگش طی نامه ای او را وصی آثارش کرده در این فیلم کوتاه طی سخنانی بیان کرد: "رویای آفتاب در هزاره ی ظلمت" اولین کتاب کرمی است که نوع نگارش و ترتیب شعرها را خود شاعر انتخاب کرده و من هیچ دخالتی در آن نداشته ام اما متاسفانه شاعر پیش از انتشار آن، درگذشت.

گردآورنده آثار منصفی و کرمی همچنین از انتشار دو دفتر شعر دیگر از کرمی با نام های "وطن چشمان توست" و "غمانه ی غربت" در آینده ای نزدیک خبر داد و گفت: کتاب دیگری نیز در مورد زندگی و شعر شاعر با نام "آن سوی غفلت چشم ها" آماده چاپ است و آثار دیگری نیز در مورد خوانش شعر و نقد و بررسی و فرهنگ عامیانه زادگاهش هست که امیدوارم در آینده و با همت فرزندانش بتوانیم آنها را به چاپ بسپاریم.

***

و اینک می رسیم به احمد شاملو، که می گویند شیفتگی بیش از حد کرمی به او، شاعر را از پیش روندگی اش بازداشت! جای حیرت است البته شاعری که برخی شعرهای کرمی را نوعی نماز می خواند...

شاید اگر آن شیفتگی نبود ...

گفتنی است نامه شاملو به حسن کرمی (چاپ سال 1347 در هفته نامه خوشه) نیز در مراسم یادمان کرمی در بندرعباس خوانده شد. متن کامل نامه چنین است:

" سیاه کوچولو "        

دوست عزیز و بسیار عزیزمان حسن کرمی

بی هیچ تردید، اگر هنوز من زنده ام و اگر هنوز زهر نومیدی نتوانسته است مرا از پا در آورد برای همین است که می بینم هنوز، در کنار و گوشه این سرزمین دهن هایی هست که از دل ها پیغام بگذارد، برای همین است که می بینم هنوز، کلمه مهربانی، به تمام، از خاطره ها نرفته است. برای همین است که می بینم هنوز هستند غواصانی که، چنان که تو گفته ای لجوجانه، در اعماق، گوهرهای "خوبی" جست و جو می کنند.

به شاگردان کوچولوی عریان و فقیر خود بگو که چه قدر دوستشان می دارم. به آن ها بگو عریانی شان جنایتی است که مسوولیت مانع آن نمی شود که دوستشان داشته باشیم، به آن ها بیاموز که دوستی را از یاد نبرند. برای آنها از "محبت" سخن بگو که شرط رستگاری "انسان" است. بدان ها بگو در این عرصه سرگردانی که اگر کینه بورزی، حتی به دشمن تو، بیش از هر کس دیگر نیازمند محبت تو خواهد بود؛ سرانجام ، محبت است که شرط رستگاری انسان است.

بدان ها بگو که ما می خواستیم از پرنده ها و علف سخن بگوییم و اینچنین، از قفسی در باغ های شوکران سردر می آوریم ...

بدان ها اعتراف کن که نمی دانی چه باید کرد و نمی دانی چه باید گفت، چرا که پهلوانان عرصه سرگردانی هاییم... گزینی میان دوست داشتن و کینه ورزیدن ... آه! به آنان بگو به انتظار پیغمبری نشسته ایم که معجزه اش آشتی دادن آب و آتش باشد.

و بگذار این هذیان را که انگیزه اش نامه پرمهر تو است، با سطوری که چندی پیش در گوشه کتابی نوشته ام، پایان دهم

"ترا، ای سیاه کوچک! از کینه توزی بر حذر می دارم"

اما آخرچگونه می توانم قانعت کنم "کلان" خرپولی را که به "لینچ" کردن پدرت فرمان داد دوست بداری؟!

به گزارش ایسنا، حسن کرمی، شاعر و نویسنده جنوبی در فروردین ماه 1316 به دنیا آمد و در مهرماه 1382 دیده از جهان فروبست. "رویای آفتاب در هزاره ی ظلمت" اولین مجموعه شعر و "هیاهو" مجموعه داستان اوست که پس از مرگش منتشر شد. دیگر آثار وی شامل شناختنامه، نامه ها و مجموعه شعرهای دیگر او  از جمله " وطن چشمان توست" و "غمانه غربت" نیز به همت حسام الدین نقوی و فرزندان او گردآوری شده و در دست چاپ است.

راز ماندگاری حافظ و غزل هایش

ماجرای حافظ و غزلهای ماندگارش هنوز تمامی ندارد. گو اینکه همچنان از جوار نارنجستان شیراز ، جهان مدرنیته امروز را به چالش می کشد. حافظ و غزلهایش بی گمان آنچنان مطالب نهفته در خود داشته اند که در طول پنجاه سال گذشته بیشترین میزان مطالب تحقیقی و پژوهشی را به خود اختصاص داده اند و البته همچنان نیز بر حجم این مطالب افزوده می شود.

آنچه در میان انبوه مطالب نوشته شده در مورد حافظ و اشعارش برجسته می نماید وجه ماندگاری حافظ وشعرهای او  است ، تداوم ششصد ساله حافظ و غزلهایش شگفتی بسیاری را برای بسیاری از صاحب نظران حوزه فرهنگ و ادبیات را فراهم آورده است.

تاویل پذیری شعر حافظ برای مضامین متفاوت از ویژگی های خاص غزلهای اوست جایی که شعر او را مانند آینه ای قرار داده است تا هر کس خود و دنیای رنگارنگ آرزوهایش را در آن ببیند.

به باور اغلب محققین و صاحب نظران ادبیات معماری شگفت انگیز کلمات در شعر حافظ همراه با موسیقی سحر انگیز جلوه های کم نظیری در حوزه زیبا شناسی است جایی که شعر حافظ را سرآمد نشان می دهد و در هیچ دیوان شعری این ویژگی ها را تا این درجه از اعتبار نمی بینیم.

یک روزنامه نگار آمریکایی نوشته است <شعر حافظ نمود زنده بودن ایرانیان است.> حافظ شعرش را بر پایه ی الهام از زندگی مردم بنا نهاده است و برای خلق معانی و مضامین تازه همواره به سراغ این منبع الهام بخش رفته است به عبارتی انسان و زندگی او محور محور اصلی غزلهای حافظ است. با درک همین ویژگی است که دیدن این همه مخاطب مشتاق و علاقمند عجیب نمی نماید.

مردم شعر حافظ را آرام بخش دردها ، آلام ودلواپسی های خود می دانند وقتی در زندگی ماشینی امروزی برای تفال به سراغ دیوان حافظ می روند در واقع می خواهند جواب پرسش های خود را در مواجهه با دنیای پیرامونی از زبان حافظ بشنوند. هنوز هم در بسیاری از خانه های ایرانی در کنار کلام الله مجید یک جلد دیوان خواجه شیراز قرار دارد، ایرانی ها بر اساس یک باور دیرینه حافظ را مرجعی برای هم شوری خود می دانند تفالی به دیوان حافظ آنها را برای انجام کاری مصمم می کند یا رای آنها بر می گرداند حافظ خود نیز به این ویژگی در پاره ای از غزلهایش نظر دارد:

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش                           زده ام فالی و فریاد رسی می آید

به نامیدی از این در مرو بزن فالی                              بود که قرعه ی دولت به نام افتاد

پ ن : این مطلب در شماره 1574 روزنامه ی ندای هرمزگان به چاپ رسیده بود

روایتی متفاوت از کشند قرمز

برای احسان و ایمان رضائی 

 

بعضی وقت ها بهانه برای نوشتن وقتی سراغت می آید آرامت نمی گذارد تا مگر اینکه قلم به دست بگیری و بنوسی، حس عجیبی است مانند تشنگی که فقط نوشیدن آب علاج آن است. همچنین حسی را امروز بعد از دیدن فیلم کشند قرمز ـ کاری از احسان وایمان رضائی ـ داشتم فیلمی که عجیب مرا برای نوشتن این چند سطر ترغیب کردهر چند با خودم کلنجار رفتم که نوشتن در این حوزه نمی تواند در تخصص  من باشد اما...

فیلم اگرچه عنوان کشند قرمز را با خود دارد و مخاطب نیز پرداختن به این موضوع را در ذهن می پروراند اما فیلمساز در مسیر روایت فیلم چنین انتخابی را بر نمی تابد و شعاع حرکتی دوربین خود را به گونه ای به حرکت در می آورد که شاهد روایت تامل برانگیزی از مصائب یک شهر و یک نسل هستیم مصائبی که به نقل  از روایت گفتمان فیلم کشند قرمز تنها لحظه ی موعود برای این حادثه بود. 

 برگرفته از وبلاگ گوج گنو

سیر تصاویر و زاویه دید فیلمساز در طول کار به گونه ای است که در بیشتر جریان فیلم ، مخاطب همراه با حرکت دوربین در ثبت تصاویر به دل ماجرا می زند در این لحظات تصاویر آنچنان برای مخاطب جاذبه دارند که او را به دالان سحرانگیزی از تماشا می برند و البته همراه با این حرکت دوشادوش ، پرانتزهایی برای تامل و اندیشیدن مخاطب نیز گشوده می شود لحظاتی که مخاطب به خلسه ی فکر می رود به فرصتی برای اندیشیدن و تامل کردن.

گفتمان متن فیلم در بیشتر لحظات ، مکملی در خور تحسین برای تصاویر و نوع روایت آن است گفنمانی که با بهره گیری از بن مایه شعر در طول جریان فیلم کشش پر جاذبه ای دارد. همان گونه که تصاویر در بیشتر جریان فیلم از سیر عادی و معمولی خود فاصله گرفته اند و به سمت و سوی یک روایت با واسطه نزدیک می شوند گفتمان متن نیز فراتر از یک متن معمولی و ساده به نظر می آید.

قبلا در خبرها خوانده بودم که مجوز نمایش رسمی این فیلم صادر نشده است  وقتی فرصت دیدن فیلم برایم فراهم شد هضم این موضوع برایم سنگین بود اگر چه برای بیرون کشیدن مو از ماست چند صحنه پراکنده در این فیلم کافی بود اما بدون شک وجود چنین نگاه و ممیزی سختگیرانه ای بیش از آن که به رشد و تعالی هنر کمک کند باعث نا امیدی و دلسردی هنرمندان جوان را فراهم می آورد البته امیدوارم هنرمندان فهیمی مانند آقایان رضائی همچنان پر انرژی به کار خود ادامه دهند