هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

برگشتم سر خانه اول

امروز اولین روز کاری من در مهر ماه بود وقتی به دبیرستان آیت اله طالقانی که محل جدید خدمت من در سال جاری است رسیدم خاطرات زیادی برای من زنده شد به یاد اولین روزمهر ۱۳۷۵افتادم زمانی  که اولین روز معلمی من بود و اولین ابلاغ من برای مدرسه راهنمایی رازی بود یعنی همین جایی که امروز دبیرستان آیت اله طالقانی است بعد از چهارده سال دوباره به خانه ی اول برگشته ام به جای آن ساختمان قدیمی ساختمان جدیدی بنا شده است و دانش آموزان رازی که در آن سالها آرزوی بزرگشان داشتن یک مدرسه شیک بود امروز به مخروبه ی دیگری تبعید شده اند .


گویا دیروز بعدظهر در میناب اختتامیه جشنواره داستان نویسی بود البته این را دیشب از زبان یکی از مدعوین این برنامه شنیدم این بنده خدا که از بی خبری من تعجب کرده بود وقتی فهمید من بیش از ده سال  مسئول انجمن شعر و قصه ی این شهر بودم بیشتر تعجب کرد البته برای اینکه بنده ی خدا از تعجب پس نیفتد خیلی از اطلاعات دیگر را به او نگفتم اینکه آن روزها جلسات انجمن با چه دشواری تشکیل می شد اینکه گاهی مجبور بودیم جلساتمان را توی پارک برگزار کنیم اینکه گاهی ...اصلاْ به ما چه مربوط اسن مگر ما هنرمندیم؟؟؟