ورود ابراهیم منصفی به شعر در اواخر دهه چهل است دهه ای که بی گمان می توان آن را در ادبیات معاصر از ادوار درخشان به حساب آورد . تغییرات در حوزه زبان اگر چه سیر دگرگونی خود را همراه با سایر دگرگونی ها در گذر تاریخ طی کرده است اما در این دوره به درجه رسیده بود که می توان از آن به عنوان دوره بلوغ این تغییرات نام برد . شاعر و شعر دهه ی چهل آشکارا قواعد رایج برای ساخت تخیل شاعرانه را کنار گذارده است منصفی به عنوان یکی از شاعران این دوره با درک حساب شده از قواعد رایج پای به عرصه می نهد او اگر چه مانند بسیاری از هم سلکان خود در آن روزگار اهل تئوری بافی های رایج نیست اما در شعر خود ، آشکارا این قواعد را به تصویر می کشد منصفی که در بیشتر آثارش برخوردی احساسی با اشیا و جهان پیرامون را به نمایش می گذارد ، شیوه ی رمانتیسم ها و حتی سمولیسم ها را به ذهن متبادر می کند : از شادمانی / تا انده با من بودی / از گره تلخ ابروان / تا گشایش لبخند / با تو بودم .... ( گفته های ناگفته ، ص ، 26 )
منصفی اما همیشه این گونه نیست تا خود را به آغوش قواید رایج بسپارد او گاهی جسورانه جهان را به زیر سلطه ی خیال خویش می کشد و قاعده ی روابط عقلانی و منطقی را به هم می ریزد . منصفی در موفق ترین شعرهای خویش این گونه است او در این آثار اشیا را به تملک خویش در می آورد و ذهن سسیالش را به کشاندن معانی انتزاعی در کنار یکدیگر می کشاند : باشد که مرادبم به اعماق تباهی بکشاند / تا کبوتر سپید شعرم / بر تضرع سرخ انگشت ها بخواند / اگر صدای عشقی این همه راستین / ایمان خسته ام را / پایاب رستگاری باشد .... ( رنجترانه ها ، ص ، 51 )
منصفی به خلق تصاویر آنی ، برق آسا با آمیزش ترکیب های محال نیز نگاه ویژه ای داشته است . این نگاه سوررئالیستی در جای جای آثار او به خوبی قابل حس و مشاهده است : بر دست های خون و خنجر / تابوت می برند / آواز نجاتبخش / هیهات / شیون های مرده در حنجره ی باد است / گریه های ریخته / بر آستانه آخرین نگاه یار / در عطر شیر تازه پلنگان / غسلش دادیم / و جامه ی سیزده تابستان کودکانه اش را / بر قامت رعنا کردیم / ... ( رنجترانه ها ، ص ، 59 ) در این سطرهاست هنر منصفی برای خلق تصاویر بکر به نمایش گذارده می شود خیال آزاد و رهای او جهان را به سیطره می کشد و تجربه های سیال او به تحسین
وادارمان می کند . شاعر در این شعرها کاشف یک رابطه ی نخ نما شده میان اشیاء و جهان پیرامونشان نیست بلکه او با باور این نکته ی اساسی که تصویر امر تازه و بی سابقه است در قامت یک آفریننده ظاهر می شود او معانی را هر چه غریب تر باشند به قرابتی کم نظیر می کشاندشان تا در تجربه ای تازه آنها را به تماشا بنشینیم :
شیطان مهربان چشمهایت / وقتی نماز می خواندم / وسواس دلپذیری بود / خط بلند فاصله / بین خدا و ذهن خاکی من / تا چاله های زخم دلم / آبشخور کبوتران خوابهای دلتنگی باشد . ( رنجترانه ها ، ص 7 )
تصاویر گاهی در شعر منصفی موجز و مختصر است شاعر آن را با دقت و ظرافت در کنار هم قرار داده است این فضا که گاهی به شعر «پلاستیک» تعبیر می شود . در آن سالها کم و بیش در شعر شاعران آن دهه قابل روئت بوده در این نوع تصویرها به سختی می توان میان صورت و محتوا و یا سبک و عاطفه و عقل و اندیشه تمایزی قائل شد : در تاریکی های رنج من / چراغی باش / و در یخبندان دلم / آفتابی همیشه / ( گفته های ناگفته ، ص ، 27 )
تا رویای پروازم را / در این پیله بخشکانی / شعله نمی خواهد / در آب جوشانم بیانداز / وه / چه پرواز ناتمامی / در سرم / بال می زند / ( رنجترانه ها ، ص 142 )
(پایان)
دومین جشنواره منطقه ای رباتیک و علوم نوین جنوب کشور 12 و 13 بهمن 91 به میزبانی شهرستان سیریک با حضور گروههای دانش آموزی، دانشجویی و خانوادگی از شهرهای استان و استان های همجوار برگزار میگردد.
لذا با توجه به اهمیت اطلاع رسانی جهت حضور خانواده های عزیز در نقطعه نقطعه استان هرمزگان هرمزگان وسراسر ایران خواهشمند است در اطلاع رسانی یار ویاور ما باشید
باسلام
با توجه به امر اطلاع رسانی دومین جشنواره رباتیک جنوب کشور که 12 و13 بهمن ماه در سیریک برگزار میشود از یکایک خبرنگار ،وبلاگ نویسان ودانشجویان خواهشمندیم در نشست خبری این جشنواره که راس ساعت 16 بعد ظهرروز چهارشنبه همین هفته در محل سالن اجتماعات فرمانداری سیریک برگزار می گردد حضور بهم رسانند پیشاپیش از حسن توجه شما به این رویداد بی نهایت سپاسگذاریم
روابط عمومی
سلام آقای شهرجو
متن خوبی بود و البته از شما انتظاری جز این نیست.
اگر خاطرتان باشد روستای زیارت همدیگر را ملاقات کردیم.
در حاشیه دیدار جناب هاشمی نماینده ی محترم مجلس.
منتظر حضور شما هستم
آقای شهرجو سلام
هنوز هم منتظر نظرتان درباره قطعه شعر ارسالی هستم
سلام
درود بر شما
ممنون
من اصلا شعر نگفته ام و این را هم چندان شعری نمی دانم و معتقدم نباید ساحت شعر و قداستش سبک بشه
در مورد سکته "شهردار" هم اگر خاطرتان باشد به واتس آپتان فرستاده بودم که جای خالی را چه بگذارم؟
به هر حال ممنونم از نظرتان
ایام به کام
استاد شهرجو ممنون از استاد منصفی مطالبی نوشتین موفق باشین
سلام
از دور شنیده بودم شهرجو شهریست از عشق به میناب
همیشه دوست داشتم یدالله شهرجو را ببینم
عاشق شعر زیبای اوبودم وشعر سوگند اخرم را زمزمه میکردم
ولی حیف که اکنون او را درجمع شعرا کمتر میبینیم بعنوان برادری کوچکتر میخواهم بگویم اقای شهرجو اگر بیحرمتی دیدید و خم به ابرو نیاوردید از بزرگی شمابود اکنون شاید نیاز باشد که سکوت را بشکنی و بار دیگر همچون سالهای دهه هفتاد سر زبانها باشی و از وجودت بهره ها ببریم شاید قهر کردن با بعضی ها به مثابه قهر با میناب و مینابیست که برداشت بعضی افراد نیز چنین است
((بگوی انچه گفتنیست بگوی تا باورت کنند))
ارادتمند شما ...
دوست خوبم سلام
از ابراز لطف تان ممنونم اما من با کسی قهر نیستم یعنی نمی توانم باشم در این سال ها هم مهر سکوت بر لب نزده ام چاپ دو مجموعه شعرم حاصل همین سال هاست اکنون نیز دارم می نویسم : نقد ، نظر ، شعر و در حال آماده کردن مجموعه ی سومم هستم و هر جا که احساس کنم حضورم همراه با حرمت است حتما حاضر می شوم حتی اگر شعر خوانی برای کوچولوهای شاعر باشد (جشنواره شعر نجوای کودکان دریا - بهمن91)اما وقتی حرف از دهه ی هفتاد زده اید دلم به درد و اشکم به چشم آمد عجب جمعی را در همین میناب خودمان داشتیم امروز غالب آن چهره های دوست داشتنی دیگر نیستند و البته به جای آنها تا دلتان بخواهد...
نمی دانم شما چه کسی هستید اما باز خوشحالم در این بازار مکاره ی ادبیات میناب و روزگار نامردی ها و نامرادی هافرهیختگانی چون شما حضور دارند . پیروز باشید.
با سلام
به روزم
وبا احترام دعوتید به خوانش
با سلام و عرض ادب
با تواضع تمام و صمیمانه از بررسی شعر شادروان منصفی که بی تردید جایگاه بس سترگی در سپهر شعر و ادب استانمان دارد سپاسگزارم. سربلندی و پیروز باشید.
سلام
خسته نباشید
به ما هم سربزن یدالله جان
سال نو مبارک