هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

یک کار تازه

« خلیج فارس »

صبح است

جفت برندگان عاشق

بر خیزابی از امواج و مرجان نُک می زنند

ساحل خسته

کف بر دهان ایستاده است

مرغان ماهی خوار با دورانی از فریادهای حرص آور

ساحل را به ستوه آورده اند

******

خلیج

با دستانی رها در آغوش آفتاب ایستاده است

و جفت پرندگان عاشق

که در گودی چشمانش آفتاب را تخم گذارده اند

خلیج

قامت کشیده در صبح

تیغ را به پیشانی می خواند

خلیج

خیزاب های خسته را پس می زند

لنگرگاه را سلام می گوید

کلاه بر می دارد به تعظیم صبح

به تعظیم این همه کلمات رها بر لبان موج

خلیج زمزمه نامش را

از زبان خیزاب های

از گلوی جاشوان منتظر بر عرشه

از بادهای رها در آغوش صبح

گوش سپرده است

******

نام های وارونه در سکوت مرداب

هذیان تند آتشفشان است

گره از ابروان بگشا

صبح است

جفت پرندگان عاشق

نام زیبایت را به جستجویند...به زمزمه اند

صبح است.

یداله شهرجو 4/2/92 - میناب

(پایان)