هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

به بهانه روز جهانی وبلاگ

                          

پاییز 82 وقتی برای اولین بار با راه اندازی وبلاگ سمت دریا فضای مجازی را تجربه کردم بجز چند وبلاگ فعال مانند بندرعباس سیتی و سیاورشن و...وبلاگ نویس چندانی در استان هرمزگان وجود نداشت این روزها اما وبلاگ و وبلاگ نویسی نه تنها در استان هرمزگان بلکه در سراسر کره خاکی پدیده ای همه گیر شده است خیلی از کسانی که شاید تا چند وقت پیش این موضوع را جدی نمی گرفتند اما این روزها با دقت و وسواس بیشتری این پدیده ی جهانی را زیر نظر گرفته اند. 

اگرچه تنوع موضوعی در صفحات وبلاگهای استان چندان به چشم نمی آید اما این تنوع در نویسنگان این صفحات کاملاٌ آشکار است این روزها در میان نویسندگان وبلاگ ها از هر صنفی را می توان سراغ گرفت : رجل سیاسی ، هنرمند ، روزنامه نگار، کارمند ساده ، پزشک ، کاسب و... البته شاید یکی ازدلایل یکنواختی موضوعی در میان وبلاگها با وجود تنوع وبلاگ نویسان اصرار همه ی آنها به نگاه از یک دریجه و الزاماٌ به یک نقطه ویک تصویر باشد موضوعی که گاهی مخاطبان این صفحات را از دیدن مطالب مشابه و گاهی کپی شده متعجب می کند. 

وجود شمار زیادی وبلاگ در استان هرمزگان که البته به شدت هم در حال افزایش است دست مخاطبان را برای انتخاب باز گذاشته است تا از میان صفحات مختلف بهترین ها را انتخاب کنند در این شرایط وبلاگ نویسان نیز برای اینکه همچنان در این عرصه بمانند ملزم به رعایت قواعدی می باشند.وبلاگ نویسی در صنعت رسانه اگر شرایط  برقراری اینترنت مهیا باشد شاید برای راه اندازی آن مشکلات چندانی نباشد و خیلی ها این تصور را داشته باشند که وبلاگ نویسی کا چندان دشواری نیست اما در شرایطی که آمار وبلاگ ها روز به روز بالا می رود اصلاٌ اینگونه نیست نثر وبلاگی نثری خاص است اگر سلامت نثر را به عنوان شرط اولیه بپذیریم از ویژگی های دیگر می توان به شبه ژرنالیستی بودن آن اشاره کرد در این نوع نثر ایجاز جایگاه ویژه دارد. تازگی سوژه ، مستند بودن و رعایت اصل امانت داری از دیگر موضوعاتی است که نویسندگان وبلاگ ها باید به آن توجه خاص داشته باشند. البته مسایلی مانند قالب وبلاگ و...از جمله مواردی است که باید به آن توجه داشت.

.

پرداختن به مسایل و مشکلات استان یکی از موضاعات ثابت بشتر صفحات وبلاگ هاست موضوعی که گاهی استمرار در بازتاب آن به نشانه هایی از امید منتج شده است  در روزهای اخیر موضوع امنیت در بندر عباس و مرگ فریده جعفری از موضوعاتی بودند که به شکل گسترده در وبلاگ های استان بازتاب داشت. یک صدا بودن وتوجه بیشتر وبلاگ نویسها به این دو موضوع  حرکتی قابل تحسین بود. البته در این میان وبلاگ های تخصصی نیز جایگاه خاص خود را دارند این نوع بلاگ اگرچه تعدادشان اندک است  و صرفاٌ پیرامون یک موضوع خاص مطلب می نویسند اما  گاهی در حوزه ی تخصص خود بسیار مفید فایده بوده اند. 
در سالهای اخیر وقوع چند رویداد فرهنگی در استان هرمزگان توجه مردم این استان را نیز به سمت جایگاه ویژه ی وبلاگ نویسان سوق داد در میان این موضوعات به دستگیری خبرنگار یک هفته نامه ی محلی و پیگری های چند وبلاگ نویس ، تخریب فرهنگسرای شهید آوینی و بازتاب آن در وبلاگ های استان می توان اشاره کرد. اگر چه تا آن زمان شعاع حرکتی وبلاگ نویسان در بیشتر مواقع تا حوزه ی مسایل فرهنگی بود اما این روزها دیگر این مرزبندی ها وجود ندارد و نویسندگان وبلاگ ها خود را آزاد می دانند تا در هر موضوعی ورود کنند. 
                           

...و حکایت تلخ دیگر...

خیلی  دوست داشتم این بار از تلخی ها ننویسم این بار از امید از شادی و مهرورزی بنویسم اما وقتی دور و برت ویترینی از حوادث تلخ این روزها باشد دیگر چاره ای نداری انگار مرگ نمی خواهد از این حوالی چشم بردارد. دیگر به شنیدن صدای ضجه و صدای شیون عادت کزده ام. به راستی چه می شود کرد؟

محمد اندرز همکار خوبمان در اداره آموزش و پرورش میناب بود او یکسالی می شد که به عتوان کارشناس امور حقوقی این اداره مشغول بود اندرز اهل روستای سرسبز تیرورو مدرک کارشناسی ارشد رشته حقوق داشت. آرام سز به زیر و جوان متینی بود.

یک هفته ای بود که خبر ناپدید شدن اندرز دهان به دهان می شد تا اینکه دیروز خبر پیدا شدن جسد او که به طرز فجیعی کشته شده بود همه را شوکه کرد آری به همین سادگی محمد اندرز پس از یک هفته ربوده شدن توسط افراد ناشناس اینگونه به قتل می رسد. 

حوادثی از این دست به لجاط روانی در هر جامعه ای بسیار تاثیر گدار است. احساس نیاز به امنیت از نیازهای اولیه و فطری انسانهاست. استمرار در بروز این نوع حوادث بدون شک امنیت روانی هر جامعه ای را به شکل جدی به مخاطره می اندازد. 

خانواده اندرز بی گمان لحظات و روزهای سختی را می گدرانند و البته روزهای سختی را نیز پیش رو دارند برای روح آن مرحوم علو درجات و برای خانواده داغ دیده اش صبر و بردباری را آرزو می کنم

پرنده بود هنوز...

روی شیروانی بیمارستان

لابلای آن همه صدای زنگ زده

لانه ی وارونه اش تاب می خورد

*****

باید از همین در می گذشت

باید از میان همین نرده ها

دو بال کوچکش را عبور می داد

پرنده بود هنوز

وقتی میان چرخ و صدا و آهن له شده بود

پرنده بود هنوز...  

(1)

امروز مراسم هفت فریده جعفری است.زنی که مرگش میناب و حتی شهرهای اطراف را در شوکی درد آور فرو برد ، تراژدی غم انگیزی که بی گمان به این زودی از اذهان محو نمی شود. تنها هفت روز گذشته است، هفت روز عداب آور، دیدن کودکی که آغوش پر مهر مادرش را می جویدو شنیدن گریه هایی که دست نوازشی برای التیامش نیست، فقط هفت روز گذشته است و روزهای نیامده بسیاری در راه است برای بی مادری...برای تنهایی...برای...

(2)

شنیدن دروغ همواره سخت است حرص آدم را در می آورد در این چند روز برای توجیه مرگ فریده جعفری چقدر دروغ شنیدیم به گمان شما مسولینی که برای توجیه کم کاری های خود به هر وسیله ای متوسل می شوند چه اندازه می توانند صادق باشند.آقایانی که دیوار حاشایتان همواره بلند است لااقل با خودتان صادق باشید.پای مرگ یک مادر در میان است مادری که بر اثر سهل انگاری های پیش آمده مرگ را ارزانی اش کرده اید. صداقت کالای بدی نیست ...با مردم صادق باشید.

(3)

صدای لرزان و گریه های بی امان دوست خوبم موسی جعفری را از پشت تلفن هیچگاه از یاد نمی برم موسی ناله می کرد، موسی ضجه می زد و از مرگ مظلومانه خواهر جوانش می گفت ازکودک بی مادرش از...موسی باید بنالد ، موسی باید بگرید...موسی می گفت تا برای خواهرش شعری بسرایم...اما کدام شعر؟ مرگ او و مظلومیتش رساترین شعر بود برای وجدانهای بیداری که حقیقت را رسد می کنند

(4)

ارزش جان آدمیزاد چقدر است ؟ما برای کرامت انسانها چه بهایی را در نظر گرفته ایم؟ این ها از آن دست پرسش هایی است که در این شهر(میناب) همواره دهان به دهان می چرخد اما برای یافتن پاسخ آنها در روشنایی روز نیز باید با چراغ آمد.مرگ فریده جعفری بی گمان اولین مرگ از اینگونه نبوده و دردآور اینکه آخرین نیز نخواهد بود این شهر سالهاست به این آلام تن داده است هرمسوولی از راه آمده در خورجین خود نسخه ای دارد که بیش از آنکه نسخه درمان باشد مسکنی بیش نیست.