هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

دلم برای ماهی های سرخ کوچولو می سوزد

سلام بهار ...سلام سال نو... این روزها شهر عجیب شلوغ است آدم ها تند  تند راه می روند تند تند خرید می کنند تند تند حرف می زنند و بالاخره دارند برای آمدن سال نو آماده می شوند سبزه خریده اند آجیل ُ شیرینی  و همینطور ماهی سرخ کوچولو ...ماهی را در تنگ آب رها کرده اند گذاشته اند تا زینت سفره هفت سین شان باشد ماهی دارد تند تند نفس می زند ماهی دارد خودش را به در و دیوار تنگ بلور می کوبد. ماهی چاره ای ندارد او باید در دوران سرسام آور تنگ بچرخد او باید سفره هفت سیت این خانه را زیبا کند ماهی سرخ کوچک تنهاست دارد تند تند نفس می زند در اتاق چشم می چرخاند جنب و جوش اهالی خانه را می بیند برق شادی در چشمان کودکان را ...هیجان رها شده در اشیا .  

 

 

صدای تیک تاک ...صدای دینگ دانگ ...ماهی دارد در آب دست و پای دایم می زند ... آی آدمها ...آدمها دارند برای لحظه تحویل سال آماده می شوند اشیا دارند آرامش می گیرند سفره  دارد رنگین تر می شود ماهی سرخ کوچک دارد در دوران دلهره آور تنگ می چرخد ماهی دارد تند تند نفس می زند ماهی دارد اضطراب بالا می آورد ماهی دارد چشمانش سیاهی می رود تیک تاک  تیک  تاک گوینده  تلوزیون ....عطر تند سبزه ....آدمهای وارونه    سفره وارونه....چشمان دو دو ....سیاهی سکوت ...آغاز سال یکهزارو سیصد و هشتادو....جسد شناور یک ماهی سرخ کوچک روی آب غوطه می خورد.