هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

هرمز نو

دلمشغولی های یک جنوبی

نگاهی به هفته نامه ندای جوان

در آغاز دهه هفتاد گشودن صفحه «تنفس در هوای شعر» در هفته نامه ندای هرمزگان و اداره آن توسط محمد علی بهمنی ، فرصتی برای نفس های جوان شعر هرمزگان بود . در آن سالها دفتر نشر چیچلکا که محل کار بهمنی بود غالباً شاهد حضور این چهره های جوان بود اما در ادامه با رفتن بهمنی از این صفحه ، تنفس در هوای شعر دیگر هیچگاه نتوانست آن روزها را تجربه کند.

البته در کنار صفحات ادبی فضای نشریات استان هم تعریف چندانی ندارد اگر چه ندای هرمزگان در آن سالها به مدد صفحاتی مانند تنفس در هوای شعر و سایه روشن وضعیت متفاوتی نسبت به سایرین داشت ولی با پایین کشیدن کرکره هرکدام از این صفحات نتوانسته رونق گذشته را داشته باشد هرچند در این روزها باز هم چند قدم جلوتر از سایرین در حال حرکت است .

حضور نصف و نیمه بعضی از نشریات یا صفحات ضمیمه مانند لاتیدان و داماهی اگرچه امیداوار کننده بود ولی در میانه راه از ادامه باز ماندند.

فقدان بحث های تحلیلی، فضای اکثر نشریات این استان را به خبرنامه ای صرف تبدیل کرده است خبرنامه هایی که گاهی انباشته از خبرهای سوخته اند .

حجم گسترده آگهی برای ارتزاق حیات نشریه، محافظه کاری در برخورد با مسایل شهری و مشکلات عمومی گاهی چنان در این نشریات پیش می رود که انتظار تاثیرگذاری مثبت از آنها برای رسیدن به مطالبات مردم ، امری بیهوده است .

اما آنچه بهانه ای برای نوشتن این مقدمه شد نگاهی به هفته نامه ی ندای جوان است نشریه ای که شاید قضاوت در مورد آن در حال حاضر اندکی زود باشد اما در همین دو شماره گذشته حرکت متفاوتی نسبت به سایرین را به نمایش گذاشته است تا جایی که انتظار می رود ما شاهد ظهور نشریه ای متفاوت در هرمزگان باشیم .

ندای جوان متناسب با عنوان خود از چارتی جوان برای اداره نشریه سود می برد ابراهیم پشت کوهی که به عنوان سردبیر این هفته نامه فعالیت می کند اگر چه در یک دهه گذشته همگان او را با هنرهای نمایشی می شناسد ولی در واقع او هیچگاه خود را در چارچوبی خاص محصور نکرده است پشتکوهی جوانی است که ویژگی بارز او پویایی و تحرک است او کارگردانی می کند ، نمایش می نویسد، فیلم می سازد ، شعر می سراید و تحلیل هم می نویسد و ...

در چارت اجرایی نشریه باز هم نیروی جوانی به چشم می آید جایی که ترکیبی از با تجربه های حوزه هنر و ادبیات هرمزگان وجوانان جویان نام را در خود دارد .

«ندای جوان» برخلاف سایر نشریات هرمزگان ، نگاهی تحلیلی به مسایل پیرامون دارد حتی در درج خبر نیز نگاه پرسش گرانه خود را آشکار می کند در شماره دوم چاپ عکسی از بازار سوخته ای در بندرعباس وجمله ی پرسش گرانه ذیل عکس، فضای پیش رو را از خبری صرف متمایز کرده است

جسارت ویژگی غالب جوانان است و این ویژگی است که در این دو شماره از نشریه ندای جوان به وضوع شاهد آن بودیم . سرمقاله شماره دوم آن که به قلم سردبیر است خالی از هر نوع محافظه کاری های رایج است این نگاه جسورانه را می توان در بسیاری از مطالب درج شده سراغ گرفت . با تمام این موارد ندای جوان نیز نمی تواند خالی از ایراد باشد .

هرمزگان شناسی که در این سالها کمتر به آن التفات شده  بی گمان یک رسالت تعریف شده برای نشریات هرمزگان است. اما در مطالب ندای جوان شاهد حضور و پرداخت کم رنگ این مهم هستیم این می تواند از کاستی های این هفته نامه باشد .

محصور کردن هرمزگان در بندرعباس ، مسیری است که توسط بعضی از نشریات استان دنبال می شود . ندای جوان نیز با تمام برتری های خود چندان از بندرعباس فاصله نگرفته است و دوست دارد هرمزگان را تنها از دریچه ی بندرعباس ببیند .   

بی گمان با رفع این کاستی ها و دلگرمی دوستان جوانمان برای ادامه کار شاهد حضور نشریه ای پویا و تاثیرگذار در استان خواهیم بود .

موفقیت روزافزونشان را آرزومندم .

کدام روی سکه؟!

گویش بومی هرمزگان و ظرفیت های پیدا و پنهانش نگاههای بسیاری را در این سالها متوجه خود ساخته است    

از جستجوگرانی که برای کنکاش در مورد این گویش قاره ها را پیموده اند تا علاقمندان بیشماری  

که در همین حوالی دور و نزدیک دغدغه اش را دارند اندک نیستند اما این تنها یک روی سکه  

است روی دیگر سکه مسکوت ماندن این دغدغه هاست.  

در این سالها نزدیک و حتی دورترها کمترین اثر مکتوب در این حوزه به چاپ رسیده است بسیاری 

از آثار قلمی شده در این حوزه به لحاظ نداشتن تمکن مالی مولفین برای چاپ و انتشار در قفسه 

کتابخانه شخصی شان خاک می خورد و در استانی که مراکز تجاری اش مانند قارچ یک شبه سر 

از خاک بیرون می آورند هیچ دست حمایتی برای محققین این حوزه نیست در مراکز دولتی نیز  

گمان می رود که گویشی به نام گویش بومی وجود ندارد  تنها همایش های های دهن پرکن  

توخالی هستند که با دست و دلبازی تمام یکه تازی می کنند و بس...و نگارنده و خیلی های  

دیگر باید برای چاپ آثار مکتوبشان در این حوزه دلخوش به روی اول سکه باشند. 

 

گازی دلپذیر موج 

 

صُحب که اَبوت صدایِ تو

پشتِ درِ خونه یِ مِن

پنجره که وآز اَکُنم

صدایِ موج و ساحلن

                                    تا گلِ خورشید اَرست

                                   پنهُن اَبوت سایه ی شُو

                                   اَنین و خُب نگاه اَکن

                                    عکس خُ تُو زلالِِ هُو

صدایِ جاشووُن و لنچ

صدایِ مرغِ دریایی

یه صُحب جُن اِ راه اتیت

یه صُحب خیلهِ رویایی

                                گازیِ دلپذیرِ موج

                                رو ماسه وُن ساحلی

                                اِ دریا و صُحب خَوشی

                               آشفته بودن هر دلی

نجوایِ جُونی رو لُوُن

اَخُوندنَن یِ مَردُمن

تَوا همیشه خَوش بَشی

دل خُ به دریا بِرَ سُن

 

                                                       یداله شهرجو ـ خرداد۸۹ ـ میناب 

دریغ و افسوس از...

گویش بومی هرمزگان و ظرفیت های پیدا و پنهانش نگاههای بسیاری را در این سالها متوجه خود ساخته است از محققینی که برای کنکاش در این مورد قاره ها را پیموده اند تا علاقمندان بیشماری که در همین حوالی دور و نزدیک دغدغه این مهم را دارند اندک نیستند اما این تنها یک روی سکه است روی دیگر آن مسکوت ماندن این دغدغه هاست در این سالها کمترین مطالب مکتوب در این حوزه به چاپ رسیده است بسیاری از آثار قلمی شده به لحاظ نداشتن تمکن مالی مولفین در قفسه های شخصی شان خاک می خورد و در استانی که مراکز تجاری اش مانند قارج سر از خاک بیرون می آورند هیچ دست حمایتی برای محققین این حوزه نیست در مراکز دولتی نیز عنوان و ردیفی برای این موضوع تعریف نشده است و اصلن گویشی به نام گویش بومی وجود ندارد تنها همایش های دهن پرکن اسمی هستند که باید برای آنها با دست و دلبازی هرچه تمام تر هزینه کرد و نگارنده و خیلی های دیگر برای چاپ آثارشان باید همچنان در به در پرسه بزنند 

 

گازی دلپذیر موج

صُحب که اَبوت صدایِ تو

پشتِ درِ خونه یِ مِن

پنجره که وآز اَکُنم

صدایِ موج و ساحلن

                                    تا گلِ خورشید اَرست

                                   پنهُن اَبوت سایه ی شُو

                                   اَنین و خُب نگاه اَکن

                                    عکس خُ تُو زلالِِ هُو

صدایِ جاشووُن و لنچ

صدایِ مرغِ دریایی

یه صُحب جُن اِ راه اتیت

یه صُحب خیلهِ رویایی

                                گازیِ دلپذیرِ موج

                                رو ماسه وُن ساحلی

                                اِ دریا و صُحب خَوشی

                               آشفته بودن هر دلی

نجوایِ جُونی رو لُوُن

اَخُوندنَن یِ مَردُمن

تَوا همیشه خَوش بَشی

دل خُ به دریا بِرَ سُن

 

                                              بداله شهرجو - خرداد۸۹ - میناب